جدول جو
جدول جو

معنی سست وفا - جستجوی لغت در جدول جو

سست وفا
(سُ وَ)
آنکه وفای او کم باشد. (آنندراج) :
آن سست وفا که یار دل سخت من است
شمع دگران و آتش رخت من است.
سعدی.
بوی یار من از این سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم.
نظیری
لغت نامه دهخدا
سست وفا
سست پیمان
تصویری از سست وفا
تصویر سست وفا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَجَ)
جفاکار. جفاپیشه. بی وفا:
دلبر سست مهر سخت جفا
صاحب دوست روی دشمن خوی.
سعدی.
ای سخت جفای سست پیمان
رفتی و چنین برفت تقدیر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
مستوفی. تمام گرفته شده. (غیاث). بسیار. کافی:
قصیده خرد ولیکن به قدر و فضل بزرگ
به لفظ موجز و معنیش باز مستوفاست.
مسعودسعد.
و رجوع به مستوفی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سست نا
تصویر سست نا
نقطه ضعف
فرهنگ واژه فارسی سره
تام، تمام، جامع، فراگیر، کامل، مبسوط، وافی، استیفاشده
متضاد: مجمل
فرهنگ واژه مترادف متضاد